جدول جو
جدول جو

معنی دائر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دائر کردن
(پَ سِپُ اَ تَ)
آباد کردن و معمور گردانیدن، از نو رواج دادن و رائج کردن. بر پا گردانیدن. پادار کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حاضر کردن
تصویر حاضر کردن
آماده کردن، آوردن، از بر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قائم کردن
تصویر قائم کردن
بر پا داشتن، ثابت و استوار کردن، محکم کردن، پنهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظاهر کردن
تصویر ظاهر کردن
آشکار کردن، نمایان ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ خَ گِ رِ تَ)
تدمین. پیوسته کردن. همیشه کردن. بردوام کردن. مداوم کردن
لغت نامه دهخدا
(پَ مَ دَ)
گردان ساختن. براه انداختن. بگردش داشتن. بقرار سابق باز بردن، آباد کردن. معمور کردن. آبادان کردن، رواج دادن و رایج کردن، تأسیس کردن. بوجودآوردن، متعلق و وابسته کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از صادر کردن
تصویر صادر کردن
بیرون دادن برون فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغر کردن
تصویر لاغر کردن
نحیف ساختن لاغر گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غائم کردن
تصویر غائم کردن
پنهان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظاهر کردن
تصویر ظاهر کردن
آشکار کردن نمایان ساختن، پتا کنیدن آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گدائی کردن
تصویر گدائی کردن
تکدی کردن، دریوزه کردن، صدقه خواستن، سئوآل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانه کردن
تصویر دانه کردن
دانه های میوه و مانند آن را جداکردن، پراکنده کردن پریشان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داخل کردن
تصویر داخل کردن
سپوختن خلانیدن نشاختن اندر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پنهان کردن سر پشت دیواری و سپس بیرون کردن سر و گفتن دالی برای خندانیدن کودکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاضر کردن
تصویر حاضر کردن
آماده کردن مهیا ساختن، حاضر آوردن بحضور آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باور کردن
تصویر باور کردن
سخن کسی را راست دانستن باطنا تصدیق قول کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهر کردن
تصویر باهر کردن
ظاهر کردن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
قضا، حکومت، محاکمه، دیوان کردن، فصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایر کردن
تصویر دایر کردن
((~. کَ دَ))
به گردش انداختن، آباد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صادر کردن
تصویر صادر کردن
Export
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لاغر کردن
تصویر لاغر کردن
Emaciate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
Arbitrate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دایره کردن
تصویر دایره کردن
Round
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باور کردن
تصویر باور کردن
Believe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لاغر کردن
تصویر لاغر کردن
emagrecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باور کردن
تصویر باور کردن
верить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دایره کردن
تصویر دایره کردن
округлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
арбитрировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صادر کردن
تصویر صادر کردن
экспортировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باور کردن
تصویر باور کردن
glauben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دایره کردن
تصویر دایره کردن
rund machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
schlichten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صادر کردن
تصویر صادر کردن
exportieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لاغر کردن
تصویر لاغر کردن
abmagern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لاغر کردن
تصویر لاغر کردن
wychudzać
دیکشنری فارسی به لهستانی